چه خوش است که آن دم که به عالم برسد از کعبه صدایش... (خرامان) |
روزی دگر از جمعه های انتظار به پایان رسید و جاریست اشک های دلسوزی امام منتَظَر بر گونه های زهرایی اش، از دست اعمالمان. آری این است سرّی از اسرار غربت غروب های جمعه... و باز هم نشد آنچه باید می شد. ببخشید اشتباه شد، -تصحیح میکنم- اصلاً نخواستیم بشود آنچه باید بشود... السلام علیک یا حجة الله فی ارضه... [ جمعه 89/11/8 ] [ 8:23 عصر ] [ محمدعلی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |