چه خوش است که آن دم که به عالم برسد از کعبه صدایش... (خرامان) |
به نام خدا
سلامی به زیبایی بهار و طراوت شکوفه هایش به همه دوستان و بازدید کنندگان محترم . ضمن تبریک سال جدید و آرزوی سالی پر برکت و با نشاط برای همه ، پست های امسال رو با شعری از حضرت امام خمینی (ره) آغاز می کنم : بهار شد در میخانه باز باید کرد
این کار هم تقدیم به تمام مادرانی که چشم انتظار قدوم فرزندانشان هستند :
انشاالله در سال جدید فعالیت وبلاگ بیشتر خواهد شد ، بالاخره سال مهمی رو در پیش داریم .
« شادی روح بنیانگذار جمهوری اسلامی حضرت امام روح الله (ره) و همسر گرامیشان و تمامی شهدای انقلاب اسلامی صلوات »
التماس دعا یاعلی (علیه السلام)
[ شنبه 88/1/1 ] [ 9:49 عصر ] [ محمدعلی ]
[ نظر ]
بسمه تعالی سلام به همه دوستان ، این پست رو تقدیم می کنم به روح پر فتوح شهید حاج احمد کاظمی و یاران شهیدش ، باشد که آنها هم یادی از ما کنند : تقدیم به او که با کوله باری از ستاره کوچید و خورشید را با جاده آشتی داد و راهی که به شهر خدا می رسید. هرگز حدیث سبز باران شنیده ای که با حضور نجیبش غبار غصه را به سیلاب بسپارد؟ تو سبزینه ترین باران نجابت بودی که باغچه های شهر را با گل ایثار مزین کردی.
تو در جای جای دیارمان اذان سرخ بودن را به مناره ها سپردی. سرشانههایت سنگین از غیرت نگاهت بوی آشنایی دردهایمان و حضورت طنین فریاد خلوص ای زاییده طراوت باران! حضور سبز تو در باغ خاطره ها، مشام جان را عطرآگین می سازد. جاودانه، در آئینه یاد رهروان گل و نور ایستاده ای، با سیمای سحر. هنوز پیغام نغز تو را که بر برگ برگ لاله نوشتی، پروانه ها زمزمه می کنند در گوش خاک. رفتنت را هنوز در دفتر خاطرات رقم نزده ام، چه آنکه می دانم هر روز می آیی، با نسیم، و با بوی لاله، با هزار پیغام در نگاه لبخند ... این قامت بیدار که بود؟ این شهامت یگانه، این تمامیت عشق. چه کسی او را به نام صدا زد؟ که این چنین بی هراس با ابرهای شبانه سفر کرد، و در کوچههای ستاره ره پیمود؟! چه کسی او را به سوی خود خواند که این چنین قد برافراشت که این چنین سرود بیداری را با خون خویش نگاشت؟! او که بود؟! که خورشید در مقابلش سر فرود آورد و بهار با ارمغانی از گل تا بام سحر به پیشوازش آمد؛ به راستی که بود این رهگذر؟ این سردار بیداری، این مرد، این همدل همدرد. چه کسی او را با خود به سرزمین لالههای سرخ برد؟ چه کسی او را به میهمانی ستاره ها دعوت کرد؟ به راستی که بود این پرستوی مهاجر، این غریبه آشنا؟ که این چنین آسمان را رنگین ساخت. به یادت هستم ای شهید همیشه سرافراز.
متن بالا از جناب آقای محمد رضا غلامی بود . [ دوشنبه 87/9/18 ] [ 12:19 صبح ] [ محمدعلی ]
[ نظر ]
[ شنبه 86/12/18 ] [ 10:14 عصر ] [ محمدعلی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |